حافظ
شیراز و آبِ رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خالِ رخِ هفت کشور است
شیراز و آبِ رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خالِ رخِ هفت کشور است
ز عشقِ ناتمامِ ما جمالِ یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط ، چه حاجت رویِ زیبا را
خوشا نماز و نیازِ کسی که از سرِ درد
به آبِ دیده و خونِ جگر طهارت کرد
گفتی اندر خواب بینی بعد از این رویِ مرا
ماهِ من! در چشمِ عاشق آب هست و خواب نیست
تا مخالف ز موافق قدمی فاصله نیست
در گلو آب چو اِستاد ز رفتن تیغ است
باغی که بهارش همه سنگ است دل اوست
دشتی که غبارش همه آب است دل ما
آب حیاتِ من است، خاکِ سرِ کویِ دوست